یخچال امرسان و حسن فتاحی

زندگی نامه سازنده یخچال امرسان و تاسیس کارخانه
گفته های حسن فتاحی تاسیس کننده کارخانه یخچال سازی امرسان از زبان خودش

مهندس سلطان حسین فتاحی سازنده یخچال امرسان، متولد ۱۳۳۶ روستای کسلان میانه است. او فرزند دوم خانواده بود و در ۴ سالگی پدرش را از دست داد. بعد از فوت پدر، عمویش سرپرستی او و برادرش را به عهده گرفت و او به همراه عموی خود که یک نظامی بود و به طبع شغلش به شهرهای مختلف اعزام میشد به قائمشهر رفت. کلاس اول را در نائین و کلاس دوم دبستان را در مراغه به اتمام رساند و سپس تا ۱۲ سالگی در میانه ادامه تحصیل داد.
در ۱۲ سالگی با امتحان ورودی در هنرستان کارخانه آزمایش همزمان مشغول به تحصیل و کار شد.

ازآنجاکه علاقه بسیار زیادی به خواندن مجله و روزنامه داشتم روزی آگهی پذیرش هنرجو در کارخانه یخچال سازی آزمایش را در روزنامه دیدم و پس از دادن آزمون و کسب رتبه سوم در سال ۱۳۴۸ به آنجا وارد شدم. از صبح تا ظهر در کارخانه کار میکردم و بعدازظهرها درس میخواندم.
تا گرفتن سیکل فنی در یخچال سازی آزمایش بود و سپس به کارخانه الکترولوکس رفت.
چون حس میکردم که در یخچال سازی آزمایش (به لحاظ فنی) چیزی نمانده است که من بلد نباشم در روزنامه به دنبال آگهی استخدام طراح لوازمخانگی بودم تا بتوانم انگیزه شخصی خود را که طراحی لوازمخانگی بود به واقعیت برسانم و خودم را هم محک بزنم. درنهایت با آگهی روزنامه در شرکت الکترولوکس بهعنوان طراح استخدام شدم طولی نکشید که یک محصول جدید بخاری نفتی را طراحی و وارد بازار کردیم…
بعد از یک سال که در الکترولوکس مشغول بود به یخچال سازی ارج رفت اما به دلیل نرفتن به سربازی بعد از ۳ ما اخراج شد.
من عاشق کار بودم و درعینحال بسیار بلندپرواز و جاهطلب، دوست داشتم در همهچیز اول باشم.
کما اینکه در اغلب رشتههای ورزشی رتبه اول را داشتم سربازی نرفته بودم مدتزمان زیادی نتوانستم در ارج بمانم.
درزمانی که سربازی را میگذراند مجبور شد برای گذراندن زندگی، تحصیل را کنار بگذارد و کار کند.

دوران سختی ازلحاظ اقتصادی داشتم. در سال ۱۳۵۵ در دانشگاه علم و صنعت در رشته برق قبول شدم اما برای ورود لازم بود که کسی با مبلغ ۱۵۰۰۰۰ هزار تومان تضمینم کند که چون کسی را نداشتم نتوانستم به دانشگاه بروم. در دوشان تپه واحد زبان نیروی هوایی، سربازیام را گذراندم. در آنجا مسئول ساختمان آموزش شده بودم که از این فرصت استفاده کردم و زبان هم میخواندم. در زمان سربازی از صبح تا ۱۲ ظهر بهصورت ساعتی کار میکردم و از ساعت ۱ بعدازظهر تا ۶ عصر در سربازی بودم که زبان میخواندم و هرروز حدود یک ساعت ورزش میکردم…
بعد از سربازی به شرکت سارا ول برگشت. کار در سارا ول تبحر و تجربه او را تا حدی ارتقا داده بود که وی موفق به طراحی کولرآبی و آبگرمکن نفتی گردید.

در آن زمان مدیرعامل سارا ول به علت پشتکار و تبحری که داشتم به من پیشنهاد کرد که حقوقم را افزایش دهد اما من افزایش حقوق را نپذیرفتم و در عوض از او درخواست کردم که در سرکشیهای بخش از ساعت ۶ تا ۹ از خطوط تولید و واحدهای مختلف با او همراه باشم و شیوههای بخورد با کارگران و رفع اشکال در حوزه مسائل فنی و همچنین حل تضادها و تعارضها را از نزدیک لمس کنم. ایشان قبول کرد و در حقیقت به من جرئت و فرصت اشتباه کردن را داد.
بعد از انقلاب من دبیر، سخنگو و مسئول کمیته فنی شورای کارگری سارا ول شدم. در آن زمان تصمیم به طراحی و تولید کولرآبی و آبگرم کن نفتی گرفتم و با تیمی که تشکیل داده بودم، در عرض ۳ ماه به طراحی و قالبسازی پرداختیم و طی ۶ ماه به مرحله تولید رسیدیم…
آغاز کارآفرینی
بعد از سال ۱۳۶۳، آقای فتاحی به دلیل اینکه دوست میداشت کسبوکار مستقلی داشته باشد، استعفا داد و به سراغ کار آزاد رفت. ابتدا در تعمیرگاههای مختلف، یخچالفریزرهای سایدبایساید و نو فراست را تعمیر میکرد و به ازای کاری که میکرد، درصد میگرفت. مدتی هم مدیریت یک کارگاه کلمن سازی را بر عهده داشت مدتی پس از کسب تجربه، در مغازه کوچکی که اجاره کرده بود یخچالهای دستدوم را تعمیر میکرد و پس از تعمیر به مغازهها میفروخت. بعدازاین مرحله، به فکر طراحی فریزر و ساخت آن با امکانات کابینت سازی افتاد.
این کاررا در یک پارکینگ ۵۰ متری در خیابان کوکا کولا شروع کردم برای این کار ابتدا فرایند تولید کابینت را از طریق مشاهده از پشت شیشه یک مغازه شروع کردم. سه الی چهار روزبه مدت ۵ تا ۶ ساعت به آنجا میرفتم و ساعتها پشت شیشه کارگاه مینشستم و فرایند تولید کابینت سازی را نگاه میکردم که این مسئله برایم مشکلساز شد. رئیس کارگاه از اینکه من ساعتها پشت شیشه مغازه بایستم زیاد خوشش نمیآمد و یک روز مرا خواست و گفت که دیگر اینجا نایستم. من دلیل کارم را گفتم.
اینکه میخواهم یخچال تولید کنم و پیشنهاد دادم که مغازه را به مدت یک هفته به من اجاره دهد. نهایتاً توافق کردیم که او کارگاه را با کارگر در عرض یک هفته درازای ۴۰۰۰ تومان به من اجاره دهد. در آن زمان همه کارها اعم از برش، با قیچی دستی انجام میشد. خمها با دست انجام میشد و بسیار سخت بود. در آنیک هفته با یک گروه ۴ نفره شب و روز کار میکردیم. من همه سختی را به جان خریدم در آن هفته ۱۰ بدنه ساختیم که ۸ تای آن سالم بود.

بدنه داخل را با آلومینیوم ساختیم و از پشمشیشه که در آن زمان فقط در یخچالهای آمریکایی مانند جنرال استیل به کار میرفت بهجای فوم استفاده کردم و درنهایت به یک فریزر کامل رسیدیم. با تولید ۸ فریزر در عرض ۲ ماه به هدفی که سالیان سال به دنبال آن بودم، رسیدم….. اما این روحیه کمال طلبی و میل به موفقیت او را ارضا نمیکرد. حالا او به دنبال میزان تولید بیشتر فریزر در روز بود. این تازه سر آغازی بود برای هدفی برتر، یعنی ایجاد کارخانه تولید لوازمخانگی امرسان.
